by zkhazali | ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | قلم نگار
نویسنده: لیلی کیانی ـ لانه ساختن را دوست دارم . وقتی که به دنبال چوب می روم حس خوبی دارم . یعنی وقتی که چوب ها را انتخاب می کنم باید به این فکر کنم که این چوب برای این قسمت خانه ام به درد می خورد یا نه؟ باید به این فکر کنم که این چوب در این قسمت خانه ام باید خم باشد...
by zkhazali | ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | قلم نگار
نویسنده: فاطمه لواسانی ـ در روزگاران گذشته پیرمردی به نام سلمان در روستای کوچک زندگی می کرد. او یک مرغ داشت. به او علاقه ی زیادی داشت. یک روز مرغش تخم نقره ای گذاشت و از دنیا رفت. ناگهان تخم شکست و پرندهای با بالهای نارنجی و بدنی زرد و...
by zkhazali | ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | قلم نگار
نویسنده: فاطمه پاشا ـ در یکی از بهترین خانههای شهر”آپار “دختری به نام یلدا، زندگی می کرد . او مادرش را در زمان کودکی از دست داده بود و فقط در دنیا برایش یک پدر و پدربزرگ مانده بود. اما این دلخوشی یلدا زیاد طول نکشید. او پدرش را از دست داد.پدری که...
by zkhazali | ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | قلم نگار
نویسنده: بهار مجدی ـ سیره می آید! سیره می آید! خبر خبر سیره میآید! همه از وحشت نمیدانند چه کنند ! آیا سیره میآید؟ سیره، پرندهای کوچک جسّهای است که هر 500 سال یک بار میآید و همهی مردمان آن زمان را منقرض میکند و انسانهای زیادی را جای آنها قرار میدهد...
by zkhazali | ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | قلم نگار
نویسنده: طاهره رضوان طلب ـ – وای محصولاتمان!!! صدای خواهرم بود بعد از حمله ی پرندگان وحشت . به او گفتم : نگران نباش . بیا برویم خانه . شاید بشود دوباره در زمین چیزی بکاریم . خواهرم دستم را با نگرانی گرفت و گفت : برویم . از روی سرهای بدون تن ، بدن های...
by zkhazali | ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | جار وب
نویسنده: زمان چیست ؟ آیا یک مسافر جهانگرد است ؟آیا یک رودخانه ای گذران است که اجلی ندارد؟آیا آوازی سرشار از افسوس است ؟ کسی تا به حال آن را دیده ؟ کسی تا به حال صدایش را شنیده ؟ چه کسی می تواند به این سؤالات پاسخ دهد؟… در آوریل ۱۹۲۲ انجمن فلسفه ی پاریس از...